اخلاقی
23 بهمن 1396 توسط آمنه سپهوند
امروز تصميم گرفتم به يه سرى از كارمندام..
مرخصى بدم..
خســــــــــته شدن..
شايدم پير و بى حوصله..
ديگه قاضى هاي خوبي نيستن.
بايد برن و به زندگى خودشون برسن..
حتما مى پرسى كه خوبى؟! پس دادگاه چى؟! دست تنها ميمونيا
راستش من نه دادگاه دارم،نه قاضى
فقط تصميم گرفتم دادگاهِ ذهنمو تعطيل كنم
خيلى چيزا كه ذهنمو مشغول ميكنه به من ربطى نداره.
که کی چی کار کرد کی چرا اینجوری لباس پوشید
واقعا به من چه
فقط خود خدا از پسِ قضاتش بر مياد.
دوست دارم به جاى دادگاه،يه گل فروشى تو ذهنم بزنم و همه چيزو زيبا صفت ببينم.
و همه آدما رو عين گلا دوســـــــــــــت داشته باشم.
فارغ از رنگ و ظاهر و زيباييشون.?
♡´・ᴗ・`♡