ریحانه النبی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

چادر

23 بهمن 1396 توسط آمنه سپهوند

?دم مرد فروشنده گرم❕
که وقتی با چادرم وارد بوتیکش شدم گفت:
خانم قیمتای ما بالای پونصد شیشصد تومنه
پایین پاساژ ارزون تره??

?دم دوستم گرم❕
که وقتی با هزار شوق و ذوق آماده میشم برای بیرون رفتن باهاش لحظه آخر زنگ زد و گفت: عزیزم نمیشه یه امروز چادر نزاری?

?دم اون دوستی که توی پارک پوست موزش رو به سیاهی چادرم کشید?
وقتی نگاهش کردم با تمسخر گفت: اوا فکر کردم سطل آشغالی ??

♦️شاید اینا از نظر شما ساده باشن
ولی به علی قسم بدجور دل میشکونن??

دمتون و دمشون گرم
که از من ، من ساختید…..?
✅یادتان باشد من به حرف شما چادر نزاشتم
که حالا به حرف شما چادرم را بردارم?

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

ریحانه النبی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس